چاوره ش



 

من شبم ، تو ماه من 

بر آسمان بی من مرو .

 

" مولانا "

 

پ.ن1:

شب است و ره گم کرده ام، در کولاک زمستانی

مرا به خود دلالت کن ،ای خانه ی چراغانی!

 

"حسین منزوی"

 

 

پ.ن2:

با آسمان مفاخره کردیم تا سحر
او از ستاره دم زد و من از تو دم زدم

 

"حسین منزوی"

 

پ.ن3:

ستاره دیده فرو بست و آرمید بیا
شراب نور به رگهای شب دوید بیا

 

"سیمین بهبهانی"

 

تو که ماه بلند آسمونی .


 

لبخند که می زنی
توی دلم انگار اناری ترک بر می دارد
با نگاه تو
ناتمام می مانند تمام شعر های دنیا
می دانی!
همه ی این قصه ها
از شهرزاد چشم های تو شروع شد
و الا عاشق ها
عقل شان به این چیزها قد نمی دهد
حالا دیگر
تقصیر یلدای موهای توست
اگر این شب ها خوابشان نمی برد
آخر بهار را
به زمستان گره زده ای
راستی
یک امشب پشت پنجره بایست
بگذار حواس فردا پرت بشود
شاید به اندازه یک دقیقه
بیش تر خواب ببینمت.

"میلاد کاشانی"

 

پ.ن:

در شب یلدای عشقت شب نشین باده ام

خسته از دلتنگی‌ات با جام ها جان داده ام

نیستی هر لحظه اما با منی در شعر من

با خیالت مست در آغوش غم افتاده ام!

 

" مینا معمارطلوعی"

 

"یلدا "

 


 

تو را دارم ای گل، جهان با من است.
تو تا با منی، جانِ جان با من است.
کنار تو هر لحظه گویم به خویش
که خوشبختیِ بیکران با من است.

 

"فریدون مشیری"

 

پ.ن1:

جان و جهان خواند مرا آن صنم 

تا بزیم جان و جهان من است 

 

"سنایی"

 

پ.ن2:

بیا نگارا

بیا در آغوش من 

 

"هوشنگ ابتهاج"


 

گیرم همه جای جهان جهنم!

گیرم دست های زمین
بی بذر و
بی خنده
گیرم چنته ی زمان
بی عشق و
بی "هر چه تو می گویی" اصلا!

کافی بود کمی
فقط کمی
پنجره را باز کنی.!
زندگی
از پنجره های بسته رد نمی شود!

 

"مهدیه لطیفی"

 

 

همه بارونو دوست دارن من اما نم موهاتو توی گوشم بگو آروم تمام آرزوهاتو.

"رستاک حلاج "

 

 

همه بارونو دوست دارن .


 

 

باید به چشم هایم نگاه کنی

این شعرها

هرچقدر هم خوب باشند

نمی توانند دلتنگی ام را

بیان کنند

چترهای کاغذی

زیر باران

دوام نمی آورند.!

 

"محسن حسینخانی"

 

پ.ن1:

قلمرو تو چشم است

در هوایی بارانی

دارم تمام می شوم،

بیا.

 

"عباس معروفی"

 

پ.ن2:

کاش می شد حرف نزنم

و فقط دست‌هات را

روی تنم لمس کنم.

 

 

"عباس معروفی"

 

پ.ن3:

باران یعنی برگشتن هوای مه آلود شیروانی های شاد!
باران یعنی قرارهای خیس
باران یعنی تو برمی‌گردی
شعر بر می‌گردد


"‫‏نزارقبانی‬"

 


 

باید به دهان تو رجوع کرد
لبخندت را بوسید
پنجره ی روحت را
آنجا که خواب از سر خیالم پراند
آنجا که بوسه غرق بود در ابدیت

 

بگو چندبار می توان عاشق یک لبخند شد؟
می توان غنچه ای را چید
باز در حسرت دیدنش جان داد؟

 

لبخندت را می بوسم
آنجا که هنوز عشق در اتفاق می افتد
حالا آغشته ام کن به روحت
یا با من دهانم را شریک شو.

 

"مهسا رهنما"

 

پ.ن1:

اخم هایت را که باز کنی

تازه شاعرانگی ام گل می کند.

 

"امیر ارسلان کاویانی"

 

پ.ن2:

سال بد رفت و من زنده شدم
تو لبخندی زدی و من برخاستم

 

" احمد شاملو"


 

جایی هست بین گردن و کتف.
همان استخوان ترقوه یا چنبر.
یک گودی، که امتداد آن به سمت دست ها کشیده می شود.
شبیه یک چشمه ی خشک،
یک برکه ی بی آب.
که نام علمی آن کلاویکولا ست.
چقدر دلم می خواست یک ابر نرم بودم.
یک استراتوس.
تا توی دریاچه ی کلاویکولای تو ببارم.
 

"حمید جدیدی"


 


از چشم هایش که افتادی، با یک حمد و سه قل هو الله فاتحه ی رابطه را بخوان! ریسمان پاره را دوباره نمیتوان گره زد!
از چشم هایش که افتادی، دیگر عطر جا مانده ی حضور گرمت را نفس نمیکشد!
از چشم هایش که افتادی، موقع احوال پرسی پشت تلفن به جای آنکه با لوس بازی های دلنشین همیشگی اش تمام شارژی که خریده بودی را تمام کند، خیلی سرد جوابت میدهد :مرسی خوبم!
و تو این "مرسی خوبم" را تا آخر دنیا فراموش نخواهی کرد! میفهمی پشت این دو کلمه به اندازه تمام واژه های دنیا حرف داشت!
از چشم هایش که افتادی، عکس لبخندت را از بک گراند تلگرامش حذف میکند! آخر شب ها با هزار آب و تاب ثانیه به ثانیه روزمرگی هایش را برایت تعریف نمیکند و توقع ندارد برایت جذاب باشد!
تازه بین خودمان بماند، از چشم هایش که افتادی حتی دیگر نیمه شب ها به خوابت نمی آید!
جان من! حتی شده پشت پلک هایش را بگیری و آویزانشان شوی و به هزار زور و زحمت و تقلا کردن خودت را بالا بکشی ، اجازه نده از چشم هایش بیفتی! چون وقتی که افتادی صدای شکستن تمام پل هایی که پشت سرت ساخته بودی برای بدست آوردنش را به طرز کر کننده ای میشنوی!
به قول پویان اوحدیِ جان: " از هر جایی که افتادی احتمالش هست که بتوانی دوباره بلند شوی. از هر جایی. هر جایی به غیر از چشم".
مواظب چشمانش باش!

 

"امیرحسین قربانی"

 



شازده کوچولو پرسید : دوست داشتناتو میخوای ببری تو گور باهاشون چیکار کنی که ابرازشون نمی‌کنی ؟!
روباه گفت : من دیگه دوست داشتن ندارم !
شازده کوچولو گفت : مگه میشه ؟!
روباه گفت : آره یه روز همه دوست داشتنامو دادم به یکی، ولی اون گمشون کرد.

حالا هم هر جا دنبالشون می‌گردم پیداشون نمی‌کنم.

 

"آنتوان دو سنت اگزوپری"
‌‌


 

 

 

امشب از بوی اقاقی؛ سر خوشم

وز شراب چشم ساقی؛ سرخوشم

من خراب چشم مستت؛ ساقیا

می بده ؛ قربان دستت ساقیا

حیرتم ؛ آیینه دارم دلبر است .

مستیم ؛ امشب ز جایی دیگر است من پر از هویم

که هی هی می‌کنم بشنو از نی . بشنو از نی می‌کنم

باز آشوبی به کارم کرده عشق

همچو رگ‌های سه تارم کرده عشق

مست گشتم.چرخ خوردم.کف زدم

نو شدم . برخاستم . بر دف زدم

آه ای دف ها مرا یاری کنید "دل ز دستم می‌رود " کاری کنید

 

" مولانا"

 

ادامه مطلب

 

دلم بوسه های بی هوا می خواهد

از همان هایی که میان لبهای تو تلمبار شده

و سهم من است!

 

"امیر ارسلان کاویانی"

 

 

پ.ن1:

بانو

من شاعرم

مبادی آداب نیستم!

گاهی رندانه و مستانه

پا می کوبم

بوسه می م!

 

"امیر ارسلان کاویانی"

 

پ.ن2:

صورتش پر است از بوسه.

او که خندید

دنیا خندید

عشق خندید

خدا هم خندید و من.

مثل باران یک ریز بوسیدمش!

 

"حامد نیازی"


 

عطر پرتقال می گیرد نفسم
از تو که می گویم
نارنجی می شود دنیایم
تو را که می بینم
و تو بکرترین منظره ای
مثل درخت پرتقالی
که در پاییز به بار نشسته باشد!
پر از بوسه
پر از دوستت دارم.

"حامد نیازی"

 

پ.ن:

ازمیان تمام چیزهایی که دیده ام
تنها تویی که میخواهم به دیدن اش ادامه دهم
از میان تمام چیزهایی که لمس کرده ام
تنها تویی که میخواهم به لمس کردنش ادامه دهم.

خنده ی نارنج طعمت را دوست دارم.

چه باید کنم ای عشق؟
هیچ خبرم نیست که رسمِ عاشقی چگونه بوده است
هیچ نمیدانم که عشق های دیگر چه سان اند؟
من با نگاه کردن به تو
با عشق ورزیدن به تو زنده ام .

عاشق بودن، ذاتِ من است‌‌.


"پابلو نرودا"
‌‌


 

چشم های تو آبی نیست
وگرنه حتما
در آنها غرق می شدم
سیاه نیست
وگرنه حتما درآنها
به خواب می رفتم
سبز نیست
وگرنه حتما در آنها گم می شدم
اما
نه دوست دارم غرق شوم
نه به خواب بروم
نه گم شوم
من دوست دارم
هر صبح
قله ای تازه از چشم هایت را
فتح کنم
و هر غروب
جرعه ای از آنها بنوشم
بانوی چشم قهوه ای من!

"محسن حسینخانی"

 

پ.ن:

‍ تصدقت بروم
اصلا حواست هست که
حواسم پرت
قهوه
چشمهایت شده
مدام با
گوشواره های
فیروزه ات بازی می کنم تا
غیرت شاعرانه ام
قلمبه شود
نگذارم از حادثه
بوسه قِصِر در بروی ! 

 

" معصومه قنبری"

 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

سه پایه نقاشی اجاره فروش پایه بوم آهنگ های پیچ دی جی تورک 31 تا 60 خدمات مشاوره و روانشناختی خرید طلایی مرجع خدمات فارسی روان شناسی آیت الله سید عبدالله فاطمی نیا مطالب آموزنده فرانسه فارسی مطالب مفید دیجی فایل99